طایفه لک زایی دهستان لوتک و نیمروز

(عکس ضلع جنوبی قلعه رستم -دهستان لوتک)

 

 

این طایفه در عصر پهلوی از مناطق لاش وجوین افغانستان وارد منطقه سیستان گردیدند واز آن پس در صحنه سیاسی واجتماعی منطقه حضور چشمگیر وفعال داشته اند.

لازم به ذکراست که مناطق لاش وجوین  - چخانسور-هرات - قندهار- نیمروز- زابلستان وفراه و... جزء خاک سیستان بزرگ  بوده اند که در گذشته به علت بی لیاقتی ناصر الدین شاه قاجار وبا خدعه ونیرنگ انگلیسی ها از پیکرکشور عزیزمان - ایران -جدا وضمیمه خاک کشور جدید التاسیس افغانستان گردیده وپیکر ایران راداغدار نموده اند.لذا کلیه  مناطق فارسی زبان موجود در خاک افغانستان جزءی از خاک میهن عزیزمان بوده است که بسیاری از طوایف موجود در سیستان فعلی پس از ایجاد کشور افغانستان حدود 100 سال قبل برای اینکه ملیت ایرانی خود را از دست ندهند به سیستان فعلی کوچیده اند.و در این گوشه از ایران افتخار آفرینی نموده اند.

این طایفه پس از اسکان در منطقه قلعه رستم برای اینکه آب رودخانه هیرمند را به زمینهای مزروعی خویش منتقل نمایند واز این را ارتزاق نمایند  ،اقدام به ایجاد نهری در امتداد دشت روستای لوتک منتهی به قلعه رستم به طول 25 کیلومتر می نمایند ،که هنوز آثار آن قابل تشخیص وبه نووریا نهر فراری ها معروف است.

مردان زحمت کش این طایفه پس از گذشت 5 سال توانستند باابزار بسیار ساده وابتدایی مثل بیل وتیشه کندن این نهر را به اتمام  برسانند.

ولی به دلیل عدم بررسی علمی در ایجاد این نهرو پایین آمدن سطح آب رودخانه هیرمند هیچگاه نتوانستند این نهر را به آب ببندندوبدون استفاده به تاریخ سپرده شدوزحمات چندین ساله آنان عقیم ماند.

پس از شکست لک زایی ها در این جنگ نابرابر با طبیعت ،عده زیادی از افراد این طایفه به مناطق داخلی سیستان وشمال ایران واصفهان وسرخس کوچ نمودند

وبرخی در همان مکان برای همیشه رحل اقامت گزیدند واز طریق دامداری امرار معاش  میکنند.

غلامعلی رییس الذاکرین در این باره اینگونه می نویسد:

 

(((اختلاف قومی بین علی یاورخان لک زایی با یکی از اقوام همجوار وی در منطقه لاش وجوین برسر ملکی که موجب نزاع بود کار آنان را به جنگ مسلحانه کشید ودر نتیجه شماری از افراد دو طرف کشته شدند .

علی یاورخان واقوام وابسته وی که جمعا حدود 500خانوار بودند ضمن جنگ وگریز خود را به ایران رسانیده در مناطقی از توابع بیرجند بطور موقت استقرار یافتند .

دولت وقت ایران به آنان پیشنهاد نمود تا در مازندران وفارس سکونت اختیار کنند.

اما علی یاورخان صرفا به قصد آنکه بتواند از دشمنان خویش انتقام بگیرد در خواست نمود که به آنان اجازه داده شود تا در سیستان اسکان داده شوند.

این امر مورد قبول  مسؤلین قرار گرفت واو به همراه وابستگاه خود در منطقه قلعه رستم [–ازتوابع دهستان لوتک –قلعه شاه رستم رییسی بزرگ طوایف رییسی ورامرودی بلوچستان وافغانستان وسیستان]سکونت اختیار کرد.

وبرای مدتی مورد حمایت مادی دولت قرار گرفت .باتوجه به اینکه منطقه قلعه رستم نمی توانست جوابگوی تامین مایحتاج آنان باشد بعد از آنکه عموما به تابعیت دولت ایران در آمده وشناسنامه در یافت داشتند شماری از خانواده های وابسته به منطقه محمد آباد بولائئ[شهر محمدآبادفعلی سیستان]وشماربیشتری به مناطق سرخس ومازندران وسایر ناطق سیستان کوچ نمودند.

اما خود علی یاورخان به اتفاق گروه اندکی از وابستگان نزدیک خویش در قلعه رستم باقی ماند .

مواصلت های متقابلی که بین افراد این طایفه وقبایل بومی سیستان صورت پذیرفت این قوم را به یک قوم کاملا ایرانی مبدل ساخته

است ))).[زادسروان سیستان-غلامعلی رییس الذاکرین.ص207]

علی یاورخان تاپایان عمرش مترصد فرصتی بود تا بتواند از دشمنانش انتقام بگیرد ،ولی هیچ گاه در فکر مراجعت به افغانستان نبود ،چون خودش را ایرانی میدانست ومیگفت : حاضرم در خاک ایران با فقر وتنگدستی بسر برم ولی هیچگاه تحت حاکمیت حکام بی اصل ونصب افغانی نباشم .

وی همواره به ایرانی بودن خویش فخر می ورزید ومیگفت عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد .

ومیگفت خواست خدا بود که این جنگ فامیلی بوجود آمد ومن با طایفه ام مجبورشدیم  به ایران کوچ نماییم  تا در آینده فرزندانمان با هویت ایرانی وبا افتخار به زندگی پر فراز ونشیب خویش ادامه دهند.

وی امیدوار بود شرایطی پیش بیاید که ایران بتواند قسمت اعظم خاک سیستان بزرگ را [که پس از ایجاد مرز سیاسی  توسط استعمار گران انگلیسی در سال 1288هجری قمری ] در دو کشور افغانستان وپاکستان جامانده بود ضمیمه کشور عزیزمان ایران گرددوسایر سیستانیان ساکن در افغانستان نیز بتوانند طعم شیرین ایرانی بودن را دوباره حس کنند وبا شادمانی به زندگی خویش ادامه دهند .

وی پس از عمری خدمت به مردم منطقه سیستان وبا قلبی مالامال از عشق به ایران ونفرت از افغانان بی فرهنگ وبی تمدن دار فانی راوداع گفت ودر گورستان منطقه رستم که حالا دیگر به نام ده علی یاورخان لک  زایی معروف گشته بود به خاک سپرده شد وآرام گرفت ،روحش شاد وخدایش رحمت کناد.

این طایفه بنام لک زایی معروف است وتیره دیگری ندارد.

 

منابع :

کتاب زاد سروان سیستان   

و منابع شفاهی دهستان لوتک ونیمروز

 

طايفه هاشم زايي دهستان لوتك  

طايفه هاشم زايي

عشاير هاشم زايي در شهرستان خاش بسر ميبرند واز راه دامداري امرار معاش مي كنند .

ييلاق آنها كوهستان تفتان وقشلاقشان دامنه كوهستان تفتان ومسير جاده خاش – زاهدان است .

جمعيت اين طايفه حدود 5000نفر تخمين زده مي شود .

تيره هاي آن عبارتند از:

قربان زايي – الله يار زهي – مهدي زايي – كرم شاه زايي – رييس بر- مير بويك زايي – شهداد زايي – كوچك زايي – علي زايي – محمدزايي .(عشاير وطوايف سيستان وبلوچستان – ايرج افشار سيستاني ص . 92 ).گروه كوچكي از اين طايفه در ده هاشم زايي دوراهي جزينك وگروهي به همراه بندهي ها وملك رييسي ها در مجاور دوراهي سكوهه دهستان لوتك واکثریت آنها درروستای اسلام آباد به سر میبرند وحاج غلام هاشم زهی بزرگ وریش سفید آنها میباشد که از طريق كشاورزي ودامداري امرار معاش ميكنند.

كتاب زادسروان سيستان هاشم زايي را تيره اي از طايفه سرابندي معرفي ميكند كه در گذشته هاي دور به سرحد مهاجرت نموده اند وبراثر خشكسالي هاي  متوالي وبراثر افزايش نا امني در سرحد گروهي از آنان دوباره به همراه طوايف سرحدي جنابادي  ملك رييسي و... به سيستان

بازگشته ودر اطراف واکناف سكوهه به زندگي خود ادامه ميدهند.

 

 

منابع :

زادسروان سيستان –غلامعلي رييس الذاكرين

 

عشاير وطوايف سيستان وبلوچستان –ايرج افشار سيستاني

رسم الخط سیستانی

سلسله قواعدي كه از براي چگونگي نگارش رسم الخط سيستاني در پيش روي داريد ماحصل يك تحقيق و تفحص تطبقي با ساير رسم الخط هاي گويش هاي فارسي از قبيل كوردي، بلوچي، مازني، گيلكي مي باشد؛ در اين قواعد كوشش بر آن بوده است كه مماشات در نگارش و پرهيز از پيچيده سازي زباني (به دليل آنكه نخستين باري است كه تلاش جدي براي همه گير كردن رسم الخط سيستاني انجام مي گردد) در دستور كار قرار گيرد؛ قواعد مزبور پس از محك اوليه آن و مثبت ارزيابي شدن رويكرد موجود در آن توسط نهاد هاي آموزشي و با كمك صاحب نظران زبانشناس در اختيار عموم و به ويژه دانش آموزان حوزه سيستان قرار خواهد گرفت .

*   *   *

پیش از آنکه قدم به وادی نوشتار سیستانی بگذاريم، لازم می نماید که جایگاه چنین زبانی را در میان سیستانیان با دقت بيشتري مورد کنکاش قرار دهیم تا بتوانیم بر اساس نتایج ارزیابی خود، قواعد معقولانه تر، منطقی تر و همه گیر تری را تنظیم و ضبط نمائیم . در اين راستا ابتدا باید طیف مخاطب خود را از براي چنین رسم الخطی مشخص کرده و بر اساس آن قدم نخستین را در راه تنظیم رسم الخط مزبور بر داریم؛

آنچه كه مسلم است این است كه ما اين رسم الخط را برای یک عده پژوهشگر یا زبانشناس آگاه به مسائل دقیق آوائی و دستوری پیشنهاد نخواهیم داد، چرا که هم اکنون نیز در میان پژوهشگران سیستانی و آگاه به علم زبانشناسی، از علائم بین المللی آوانگاری به کرات استفاده می گردد،
دیگر اینکه در این راه ترجیح ما بر رسم الخط عربی / فارسی
می باشد، چرا که چشم مخاطبین ما که توده سیستانی می باشد به این رسم الخط آشنا تر و مسلط تر بوده در نتیجه چنین رسم الخطی می تواند همه گیری و طیف مخاطب گسترده تری داشته باشد .


در این راستا ما باید چند قاعده کلی را پیشاپیش مد نظر قرار دهیم :

در مواردی که واژگان سیستانی تنها در بیان و تلفظ خودشان با زبان فارسی اختلاف دارند، کوشش ما بر این خواهد بود تا از نزدیک ترین صورت نوشتاری ممکن به زبان فارسی
برای برگردان سازی آنها به نوشتار سیستانی بهره ببریم، به عنوان نمونه :

(خود / خوا) – (خونه / خونه) – (طفل / طلف) – (قفل / قلف) – (عدس / عدس) – (عصا / عصو) – (غلط / غلط) – (صندوق / صندوخ) – (ذوق / ذوخ)
در مواردی که واژگان سیستانی، مشابه فارسی معیار چندان مشخص و واضحی ندارند، دیگر نیازی به درج حروفی از قبیل : « ث - ص / ذ – ض - ظ / ع / ق / ط » نخواهد بود (چون در واقع این حروف اصالتا فارسی نمی باشند) :

(عقرب / غزوم) – (تازیانه / غمچو) – (یونجه / سوست) – (خارپشت / سیکّور) – (شعله / زرونه)



*
به منظور ایجاد تمایز میان « ی » نکره و کسره مضاف و موصوف (که هر سه در سیستانی به صورت کسره تلفظ می شوند) از یای همزه دار یعنی « ئ » استفاده می کنیم (برای نمایش این حرف، صفحه کلید را به حالت فارسی در آورید و كليد M را انتخاب کنید، در گوشی های همراه این حرف در ردیف حروف قرار گرفته در کنار « ی » قرار دارد)؛ به نمونه های داده شده خوب دقت کنید :

فرش پدر بزرگ : فرش بپور (ترکیب مضاف و مضاف الیه)

فرش زیبا : فرش جلاف (ترکیت صفت و موصوف)

فرشی زیبا : فرشئ جلاف (فرش در اینجا نکره است)


* برای نشان دادن رای مفعولی در صورتی که مفعول به صامت (حرف بی صدا) ختم شده باشد، از ه پایانی استفاده می کنیم (در غیر این صورت از ره استفاده می شود)؛ برای نشان دادن های جمع در حالتي كه واژه، مختوم به صامت باشد نیز از ه پایانی بهره می بریم، در غیر این صورت از ئه استفاده می کنیم :

فرش را دیدم : فرشه بدیدو

خانه را دیدم : خونه ره بدیدو


فرش ها : فرشه

خانه ها : خونه ئه


** و اما در صورتی که یک واژه ی جمع مختوم به صامت، خودش موصوف یا مضاف واقع شود، پس از آن یک یای همزه دار نیز اضافه می گردد؛ اما در صورتی که مختوم به مصوت باشد نیازی به درج یای همزه دار دیده نمی شود و تنها به ذکر همان ئه اکتفا می شود :

فرش های زیبا : فرشه ئ جلاف

فرش های پدربزرگ : فرشه ئ بپور


خانه های زیبا : خونه ئه جلاف

خانه های پدر بزرگ : خونه ئه بپور



** همچنین در صورتی که یک واژه مفعول، خودش موصوف یا مضاف واقع شود، ه انتهائی را به جای موصوف یا مضاف، پس از صفت و مضاف الیه قرار می دهیم :

فرش زیبا را دیدم : فرش جلافه بدیدو

فرش پدربزرگ را دیدم : فرش بپوره بدیدو




=> در نهایت به این نمونه ها خوب دقت کنید :


فرش های زیبا را دیدم : فرشه ئ جلافه بدیدو

فرش های پدر بزرگ را دیدم : فرشه ئ بپوره بدیدو


بشقاب را شستم : بقشابه بششتو

بشقاب ها را شستم : بشقابه ره بششتو

بشقاب های زیبا را شستم : بشقابه ئ جلافه بششتو


خانه ها را دیدم : خونه ئه ره بدیدو

خانه های زیبا را دیدم : خونه ئه جلافه بدیدو

خانه های پدربزرگ را دیدم : خونه ئه بپوره بدیدو



* كوشش ديگر ما در این رسم الخط پیشنهادی بر این خواهد بود که تا جای ممکن از آوانگاری مستقیم مصوت های کوتاه فتحه، کسره و ضمه خودداری کنیم و در عوض از آشنا بودن چشم مخاطبین خود به نوشتار فارسی (که بر خلاف نوشتار عربی، اردو و یا حتی بلوچی که در انبوهي از اين مصوت ها گرفتار آمده اند، دارای کمترین سطح آوانگاری مصوت هاست) و در نظر گرفتن مکانیسم های ناخودآگاه فارسی زبانان برای قرائت یک نوشتار، بیشترین بهره را برای هر چه ساده تر کردن نوشتار سیستانی ببریم .

در این جا ما ناچاریم تن به مواردی نیز بدهیم که می تواند بد خوانی هائی را نیز به همراه داشته باشد، باری ما بایستی میان فواید و مضرات قواعد پیشنهادی مان کفه ترازو را به سوی بر آوردن فواید بیشتر در نظر بگیریم و از ایجاد بعضی بدخوانی ها ابای چندانی نداشته باشیم؛ ما می خواهیم نوشتاری را پیشنهاد بدهیم که به پای نوشتار فارسی برسد (به عنوان زبان ملی کشور مان که پس از زبان سیستانی و شاید هم پیش از آن، برای ما بیشترین اهیمت و کاربرد را دارا می باشد) نه آنکه آنقدر سخت گیری به خرج دهیم که سطح انتظارات خود را از نوشتار فارسی و یا حتی از نوشتار های انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و ... نیز بالاتر ببریم . ما باید به این باور برسیم که هیچ نوشتار رسمی و همه گیری در دنیا نداریم که به طور صد در صدی بتواند نحوه گفتار محاورین اش را منعکس کند؛ باری ما این گفته ها را دلیلی برای سطحی نگری و سر سری گذشتن از زبان مادری مان نخواهیم داشت و خواهیم کوشید نوشتاری قاعده مند و البته شسته و رفته را در میان سیستانیان جا بیاندازیم .


* برای مصوت های فتحه و کسره ما همان دستورالعمل نوشتار فارسی را در پیش خواهیم گرفت و از آوانگاری آنها تا جای ممکن حذر خواهیم کرد، مگر مواردی که واقعا نیاز به درج آنها احساس گردد . مشکل اصلی ما در اینجا مصوت ضمه می باشد که آوانگاری آن برای ما اهمیت ویژه ای دارد، چه آنکه بدخوانی فتحه به جای کسره (و یا بالعکس) شاید ضرر چندانی به نوشتار ما نزند، اما بدخوانی فتحه یا کسره به جای ضمه برای ما در طولانی مدت زیان بار خواهد بود . ما در این جا باز هم نوشتار فارسی را ملاک و معیار تصمیمات خود قرار می دهیم و از دستورالعمل آن تبعیت خواهیم کرد . بدین صورت که :

اگر واژه ای سیستانی ما نمونه مشابهی در فارسی داشت و در آن ضمه درج نشده بود، ما هم از درج آن خودداری می کنیم، مانند : خدا / جدا / فلان و ... .

اما اگر تلفظ سیستانی واژه به صورتی بود که نسبت به مشابه فارسی اش دچار ابدال آوائی (مثلا تبدیل آ و یا فتحه به ضمه که در سیستانی بسیار زیاد پیش می آید) شده بود ما اقدام به درج "و" به جای ضمه خواهیم کرد، مانند : فلانی – فلونی / چوپان – چوپو / درمان : درمو و ... .


** حال شرایطی را در نظر می گیریم که در آن یک واژه دارای دو یا بیشتر از دو ضمه باشد، در این صورت باز هم ملاک خود را نوشتار فارسی می گیریم؛ اگر واژه ما نمونه مشابه فارسی داشت و در نمونه مشابه فارسی اش درج یکی از ضمه ها صورت نگرفته بود ما هم تنها به درج یکی از ضمه ها (به صورت همان "و") بسنده می کنیم : چنگال – چنگول / صندوق – صندوخ و ... .

اما اگر نمونه فارسی مشابهی برای اش سراغ نگرفتیم اقدام به درج هر دو ضمه خواهیم کرد، مانند : نوکور (ندید بدید) / موجغول (درشت) / کوچکول (ور رفتن) و ... .


** در سیستانی نوعی دیگر از ضمه نیز بر خلاف فارسی معیار داریم که به صورت حلقی اداء می گردد، برای تمایز آن از انواع دیگر ضمه می توانیم از علامت واو همزه دار "ؤ" استفاده کنیم (برای این کار صفحه کلید را به حالت فارسی در آورده و سپس دکمه شیفت را همزمان با دکمه "و" و يا احتمالا "ر" فشار دهید؛ در گوشی های همراه نیز این حرف در ردیف حروف پس از "و" و "ی" قرار دارد) . مثال :
خؤ (خواب) / تؤ (تب) و ... .


** همچنین در سیستانی ما نوعی دیگر از فتحه و ضمه را نیز داریم که به صورت کشیده بیان می گردند؛ به خصوص اینکه در سیستانی "ح / ه" اکثر تبدیل به مصوت های پیشین خود شده و آن را به صورت کشیده در می آورند؛ همچنین "ی" وسط کلمات نیز اکثرا چنین شرایطی برای اش مترتب می شود؛ در چنین حالت هائی ما به جای فتحه و کسره کشیده از همزه وسط کلمه و یا همزه سوار شده بر ی یعنی "ئ" استفاده می بریم (مگر آنکه این مصوت کشیده قبل از "ع" قرار گرفته باشد که ما به جای همزه، به همان "ع" بسنده خواهیم کرد، مانند واژه های معلوم، علی و ...) مثال :

ائره (دیر هنگام) / بئگه (بی گاه، غروب) / بئ چاره (بی چاره) / بئ خیر (اسراف) / مئمد (محمد) / بئث و بئت (بحث و بیت) / بئترک (کمی بهتر) و ... .



برای "ح / ه" هائی که به مصوت کشیده تبدیل نمی شوند یا التزام چندانی به کشیده یا غیر کشیده بودنشان نداریم، می توانیم از درج آنها خودداری کرده (چون در سیستانی "ح / ه" محلی از تلفظ ندارند) و چنانچه در ابتدای یک کلمه واقع شده باشند، برای زیبائی بهتر واژه و همسانی مناسب تر آن با نمونه های فارسی، از حرف "ا" استفاده خواهیم کرد :

ار (هر) / ارمت (حرمت) و ... .



توضیحات تکمیلی :

خئ : با / خئ تو بگفتو (بهت گفتم)
خوا : خود / کتاب خوا وه دار (کتاب ات را بردار)
خه : که، آخر / مه خه نمئ را (من که نمی روم)، خه ور چزه نرفتی؟ (آخه چرا نرفتی؟)
وه : به، بر / وه مه چی (به من چه)، وه دار (بردار)

قلعه 800ساله لوتک- یادگار یعقوب لیث صفاری

http://upload7.ir/images/11811451211848462102.jpg

قلعه زیبای لوتک :

روستای لوتک یکی از روستاهای سیستان و مرکز دهستان لوتک .در بخش شیب آب شهرستان زابل ودر استان سیستان وبلوچستان ایران قرار دارد .

براساس سرشماری سال 1385جمعیت آن 981نفر (191خانوار)است.

این روستا در 25کیلومتری جنوب شرقی شهرستان زابل ودر 14کیلومتری جنوب غربی شهر محمد آباد ودر مسیر جاده اصلی زابل- زاهدان قرار دارد .

روستای لوتک در دشت واقع شده است وارتفاع آن از سطح دریا 485متر می باشد ودارای آب وهوای گرم وخشک است .

هنگام عبور از لوتک روبه روی پاسگاه پلیس راهنمایی ورانندگی ودر

مجاورت سنتو(دکل مخابراتی )آثار قلعه ای بزرگ در مقابل دیدگان رهگذران خودنمایی میکند . که برجهای آن پابرجاست وبا زیبایی خارق العاده ای سربه فلک کشیده اند که رمز وراز های بیشماری در دل آن نهفته اند .

تاکنون از طرف سازمان میراث فرهنگی هیچگونه اقدامی جهت بازسازی وحفظ ونگهداری آن صورت نگرفته وبه سرعت در حال تخریب وخطر انهدام قرار دارد .

تنها اقدام انجام شده ثبت ان در فهرست آثار ملی وفرهنگی می باشد که کافی نیست وباید اقدامات بهتر وبیشتری صورت گیرد .

تاکنون هیچگونه کاوش باستان شناسی در این قلعه انجام نشده ورمزو رازهای آن همچنان سربه مهر باقی خواهد ماند.

 

(بله این خرابه ها درواقع آثار باقی مانده از قلعه زیبای لوتک است .)

قلعه لوتک .قلعه ای بزرگ ومستحکم بوده که قدمت آن به 800سال قبل برمیگردد وهمزمان با قلعه های سار وتار وقلعه مچی وقلعه حوضداروکندروقلعه روم وقلعه رامرود وگردی قلعه واز بناهای باشکوه دوره اسلامی میباشد .

قلعه لوتک مثل قلعه کوهک وسرسنگ از نوع قلعه های نظامی میباشد که آن را برجهای تدافعی به همراه حصار وخندق در برگرفته است .

طرح قلعه چند ظلعی منظم ومستطیل شکل است که از دو مستطیل تودر تو تشکیل شده است وگرداگرد هریک را برج وباروهای قلعه در برگرفته است .

معماری آن از نوع ساختمانهای دو ایوانه اسلامی اما فاقد مسجد وکاروانسراست .

این بنا در دوره اسلامی به عنوان مرکز حکمرانی محلی تمدن جنوبی دشت سیستان محسوب میشده ودر حال حاضر آثاری از یک یا دوساختمان در شمال شرقی قلعه مشاهده می شود وتعداد۱۰برج دیده بانی وآسیاب بادی آن سالم واستوار وآشکار است .

به نظر می رسد قلعه ای بوده با قلعه بند محکم ومحوطه ای در داخل آن که مردمی که پیرامون قلعه زندگی میکرده اند فقط از نظر ایمنی به آن پناه می آورده اند .

ذوالفقار کرمانی درصفحه 144 کتاب جغرافیای نیمروزخویش اینگونه می نویسد :

لوتک سمت مغرب وجنوب سکوهه واقع شده ونیم فرسخ فاصلی دارد .قلعه وارگ معتبر داشته حال خراب شده وآثار عمارت عالی آن دیده میشود حال بقدر 520خروارزمین بذرافشان ملک داردو360خروارزمین بلا استفاده دارد که همه را ریگ فراگرفته است.  {مهندس ذوالفقار کرمانی فارغ التحصیل دار الفنون می باشد

که در آنجا علوم توپخانه وقور خانه وهندسه را به نیکی آموخته است

ودر سال 1288از جانب ناصر الدین شاه قاجار مامور نقشه برداری از منطقه سیستان میشود وحاصل این سفر کتاب جغرافیای نیمروز است .

 

 u653_DSC02275.jpg

dsc02274.jpg

o2497_DSC02274.jpg

 

عکس هوایی قلعه لوتک


حفاری غیر مجاز در قلعه لوتک


img_0370.jpg

آثار فرهنگی ثبتی منطقه لوتک

 نام اثر قلعه سه کوهه

1- شماره ثبتی: 7254

2-تاریخ ثبت: 12/11/1381

3- قدمت:قاجار

4-موقعیت: زابل.بخش شیب اب. دهستان لوتک.روستای سه کوهه درمسیر جاده زابل به زاهدان

5- امضا: سید محمد بهشتی رئیس سازمان میراث فرهنگی

               جلیل گلشن معاون پژوهآثار ثبتی سیستان

  نام اثر: تپه شهر سوخته 12

    قدمت: هزاره های سوم ودوم ق.م

   شماره ثبت:11480

   تاریخ ثبت: 24/12/83

 طول جغرافیایی:303549

عرض جغرافیایی:9/612025

   موقعیت:زابل-بخش شیب آب-دهستان لوتک-کیلومتر4 شمال پایگاه شهر سوخته

امضا: پازوکی مدیر کل دفتر ثبت میراث فرهنگی وطبیعی

         مرعشی  معاون رئیس جمهور ورئیس سازمان

توضیحات: این تپه با 150 متر مربع مساحت در100متری شرق جاده زابل به زاهدان ،درکیلومتر 65  و4کیلومتری شمال پایگاه باستان شناسی قرار گرفته است. جنس این تپه از خاک رس وشن ریزه است که به شدتن دچار فرسایش عناصر طبیعی قرارگرفته وآثار سفالی شکسته وبدون نقش در سطح این اثر بیانگر ارتباط اشکار آن با دوره های پیش از تاریخ منطقه  بویژه دوره چهارم استقرار شهرسوخته 2200-1800ق.م است.شی

لوتک وهمسایه ای با تمدن 5000ساله (شهر سوخته )

>حدود پنجاه سال پیش از آغاز کاوشهای علمی گروه باستان شناسان ایتالیایی درشهر سوخته”سر اورل استین” (وی در سال ۱۲۹۵ خورشیدی به سیستان سفر کرده است.)، در گزارشهای خود اهمیت و ویژگیهای این تپه را بیان کرده بود، (کتابی که من مطالبی از آن برگرفته ام در سال ۱۳۶۹ به چاپ رسیده است).

گروه باستان شناسان ایتالیایی وابسته به موسسه ی مطالعات خاورمیانه و خاور دور “ایزمئو” تحقیقات و فعالیتهای باستان شناسی سالهای اخیر را در سیستان آغاز کرد که همراه بود با کاوشهای شهر هخامنشی دهانه غلامان در سال ۱۳۴۱ خورشیدی (۱۹۶۲ میلادی).

پنج سال بعد همین موسسه با همکاری مرکز باستان شناسی ایران کاوش در تپه های شهر سوخته را به سرپرستی دکتر “مارتیسیو توزی” آغاز نمود و این کاوشها تا سال ۱۳۵۷ خورشیدی (۱۹۷۸ میلادی) ادامه پیدا کرد. نتیجه ی بررسی ها و کاوشهای این گروه در ده ها مقاله و کتاب به چاپ رسیده است و این تحقیقات هنوز ادامه دارد.

پیش از آغاز کاوشهای شهر سوخته، بیشتر باستان شناسان معتقد بودند که مهمترین مراکز فرهنگی در بین النهرین و جنوب غرب ایران واقع شده اند، ولی چنانکه می بینیم با کشفیات شهر سوخته و سایر محوطه های باستانی واقع در شرق ایران همانند تپه یحیی و گورستان شهداد کرمان در نظریات آنان تغییراتی حاصل گردیده است.

اهمیت و گستردگی (وسعت) کشفیات شهر سوخته طی چند سال گذشته این ناحیه را از صورت یک محوطه عادی دوران مفرغ خارج ساخت. به نظر می آید این شهر مهمترین مرکز اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی منطقه طی هزاره های سوم و دوم پیش از میلاد باشد. لایه های شور و نمک موجود در سطح تپه های شهر سوخته به نگهداشت اشیا و بقایای باستانی کمک فراوان کرده اند، به نحوی که در آنجا آثار طناب، سبد، رنگ، پارچه، لارو حشرات، ناخن و موهم که در سایر محوطه های باستانی ایران به ندرت باقی مانده اند پیدا شده است و به همین سبب مجموعه ای کامل از مدارک و شواهد مربوط به دوران آغاز شهرنشینی، به مقدار زیادی به دست آمده است.

دکتر توزی میگوید: تحقیقات شهر سوخته طی سالهای اخیر در جهان شناخته شده است و این، تنها به خاطر کارهای گروه ما نیست، بلکه گروه زیادی از دانشمندان کشورهای مختلف در این زمینه تحقیق کرده اند. مجموعه ی این مطالعات به شناخت یکی از قدیمی ترین تمدنهای بشری و مکانیزم تکامل جامعه ی بشری و اشکال پیچیده ی آن تا امروز، انجامیده است. ارزش نتایج مطالعات شهر سوخته مرهون تحقیق دانشمندان نیست. این خود شهر سوخته و دشتها و تپه ها و اشیا و ابزار آن است که بی دریغ سالم و دست نخورده در سیستان شرقی، پیش روی انسانهای قرن حاضر قرار گرفته است”.

الف- موقعیت، گستردگی(وسعت) و سایر ویژگی ها (خصوصیات) :

شهر سوخته، در حدود ۵۰ کیلومتری جنوب شهر زابل در غرب راه (جاده ی) آسفالته ی زاهدان – زابل، بین آبادی “تاسوکی” و روستای “لوتک” بخش آب سیستان، واقع است. گستره همه ی تپه های شهر سوخته، حدود ۱۵۱ هکتار و میانگین بلندی آنها ۱۲ متر و بلندترین نقاط آن، ۱۸ متر می باشد. سوی (جهت) تپه ها از شمال به جنوب و شیب آنها از خاور (شرق) به باختر(غرب) است. درازای (طول) شهر سوخته حدود ۲۲۲۰ متر و پهنای آن حدود ۱۰۹۰ متر می باشد. از ۱۵۱ هکتار گستردگی شهر سوخته، تنها ۱۲۰ هکتار آن آثار و بقایای باستانی را در بردارد که بیشترین آن (حدود ۸۰ هکتار) متعلق به دوره ای کوتاه می باشد (لایه های۵ تا ۷). تپه های کم ارتفاع شهر سوخته، در کنار یکی از کهن ترین دلتاهای رود هیرمند قرار دارند و از مهمترین مراکز دوران مفرغ در شرق ایران محسوب می شوند. قبلا تصور می رفت که دلتای فعال همزمان با شهر سوخته، در کنار رود بیابان قرار دارد، ولی مطالعات و پژوهش های جدید جغرافیایی روشن می کند که دلتای رود بیابان نیز می تواند فعال باشد، چون در زیر این دلتا هنوز یک رشته آب جریان دارد. دلتای گفته شده (مذکور) در گاه (زمان) یورش تیمور به سیستان نیز اهمیت داشت و پیرامون آن شهرها و قلعه هایی، همانند” سارتار”، “ترکن”، “رم رود”، “قلعه رستم” و “قلعه حوضیدار” قرار داشته اند. بررسی های جدید به کمک عکس های هوایی برای یافتن دلتای فعال هزاره چهارم پیش از میلاد در این منطقه، نشان داد دلتای قدیمی نزدیک شهر سوخته بود، اما چنان با شن و ماسه پر شده بود که تشخیص آن به سختی امکان پذیر است. چون در این منطقه سوی وزش باد از باختر به خاور است، بخش سوخته به سبب تماس همیشگی (دایم) با جریان باد, فرسوده و از بلندی آن کاسته شده است. قسمت خاوری تپه ها از قسمت باختری آن، بلندی (ارتفاع) زیاد تری دارد، زیرا تنها عامل مخرب آب میباشد که دیواره های خاوری شهر سوخته را به شکل برش های عمودی مستقیمی درمی آورد. هنوز در کنار آن گودالهای سپید کوچک به نشانه ی بقایای دریاچه های باتلاقی کوچک انتهای رود هیرمند دیده می شود.

تپه های شهر سوخته به شوند فرسایش باد و آب، چه در زمان زندگی در شهر و چه پس از متروک شدن، از شکل خاص هندسی بیرون آمد و سطح آن صاف و گوشه هایش گرد شد و گودالهای داخل سطح تپه و زمین های صاف و چسبیده به آن از رسوب های رودخانه ای پر شدند. حدود ۷۵ هکتار از زمین های شهر سوخته از توده های سفال، قطعات سنگ، فلز، مرمر و اشیای دیگر پوشیده شده است. به نگر (عقیده ی) اورل استین، فرسایش شدید بادها، خاکهای سست روی (سطح) تپه ها را کنار می زند، در نتیجه آثار نمایان میشوند، ولی لایه ی سخت و ضخیم نمکی زیر سطح باعث نگهداری (حفاظت) چشمگیر مقدار زیادی از آثار شده است. بهترین آثار موجود که به هزاره های چهارم و سوم پیش از میلاد تعلق دارند، در پایین ترین لایه ها در قسمت خاوری شهر سوخته در گستره ای (مساحتی) افزون بر ۱۲۰ هکتار پخش گردیده اند.

شهر سوخته با تمام گستردگی خود بدون (فاقد) معبد، دیوار دفاعی، دروازه و یا ساختمان عمومی می باشد. زندگی در این شهر حدود ۵۰۰۰ سال پیش یعنی بین سالهای ۳۲۰۰ تا ۱۸۰۰ ق. م جریان داشته است و بخشهای دربردارنده ی این آثار به چهار قطعه ی متمایز از هم به شرح زیر جدا شده اند:

۱- بخش بزرگ مرکزی :

این قسمت را با گستره ای (مساحتی) حدود ۲۰ هکتار، از باختر، جنوب و از خاور گودالهای ژرف (عمیق) از بخشهای دیگر جدا کرده است و کهن ترین اشیای دیده شده در آن متعلق به لایه ی ۲ (۲۷۰۰ ق. م) است و کمینه (حداقل) تا لایه ی ۳ (۲۳۰۰ ق .م) ادامه دارد.

۲- منطقه ی مسکونی خاوری :

منطقه ی مسکونی خاوری با گستره ای حدود ۱۶ هکتار، از بلندترین قسمت های شهر سوخته (با ارتفاع ۱۸ متر) می باشد و همه ی آثار مربوط به دوره ی دوم (۲۷۰۰ ق .م تا ۲۵۰۰ ق .م) در این قسمت به دست آمده است.

۳- قسمت شمال باختری :

این بخش ناحیه ای صنعتی بوده است. از آن وسایل و ابزار سنگی و سنگ لاجورد به مقدار زیاد به دست آمده است. بلندترین نقطه ی آن ۵/۱۲ متر است و آثار دوره های سوم (۲۵۰۰ ق .م تا ۲۳۰۰ ق .م) و چهارم (۲۲۰۰ ق .م تا ۲۱۰۰ ق .م) درآن قرار دارند.

۴- قسمت جنوب باختری :

این قسمت، گورستانی بود با گستره تقریبی ۲۵ هکتار و سطحی پوشیده از شن. این گستردگی برای گورستان در دوران مفرغ زیاد، اما برای شهری چون شهر سوخته، کوچک بوده است. در این قسمت هیچ گونه آثار باستانی دیده نمی شود.

خاطرات یک شهرستانی از این دیار

 

کارمو در شرکت آغاز کردم .کار سختی بود . سروکله زدن با عده ای بلوچ و افغانی کار آسانی نبود. مهم تر از همه صحبت های در گوشی و پچ پچ آنها آزارم می داد !!

در عرض دو هفته زبان بلوچی را یاد گرفتم واوضاع کمی بهتر شد. بلوچ ها مردم مهربانی هستند .اکثرا سنی مذهب هستند و غریبه ها قجر می نامند وادعا می کنند نژاد اصیل ایرانی هستند . بزرگان آنها سردار نامیده می شوند زندگی طایفه ای دارند و به آرایشگران مطلقا دختر نمی دهند چون آنها را از لحاظ اجتماعی نجس می دانند. بیش تر آرایشگران آن منطقه هندی هستند. مهمترین مراکز تجاری آن استان چابهار،میرجاوه، و مرز دوست محمدخان در سیستان است.مدتی گذشت .من با نماینده زاهدان دوست شدم . دکتر نورا واقعا مهربان و دوست داشتنی بود.

 بازار سوخت عالی بود و مردم به تجارت و قاچاق سوخت روی آورده بودند. من هم به فکر افتادم!!!

راهی سیستان شدم و شهر زابل در مرز افغانستان.

از زاهدان که خارج می شوی یک پاسگاه است به نام کوله سنگی . پاسگاهی بین دوکوه. این پاسگاه را که رد نمایی وارد جاده تاسوکی میشویم که جاده ای بسیار خطرناک است .بیشتر ترورها در این جاده انجام می گیرد. در ادامه این جاده و عبور از منطقه شن های روان وارد شهر سوخته می شویم و با عبور از کنار دریاچه خشک هامون به منطقه لوتک می رسیم و بعد از محمد آباد و جزینک به شهر زابل می رسیم . میدان رستم و شهری که بوی فاضلاب می دهد اما محل مناسبی برای تجارت است. شب را خانه آقای مختاری بودم نماینده زابل و کسب اطلاعات در مورد وضع مردم و اقتصاد منطقه.صبح پس از صبحانه عازم خانه سردار ابراهیم خان پردلی شدم .بزرگترین و صاحب نام ترین مرد سیستان که با رضا شاه هم درگیر شده بود.  روزگاری او صاحب روستای تاریخی سکوهه در نزدیک لوتک و صدها مرد جنگی بود . مردی بسیار با شخصیت و باسواد . از مصاحبت او لذت بردم .این مرد چند ماه پیش وفات یافت.

اگر یک اسکناس پنجاه تومانی داشته باشید در زمینه عکس یک مرد سنی را در صف نماز جماعت خواهید دید او کسی جز مولوی محمد گل نیست او هم مرد بزرگ و پاکی بود و در زمان تبعید آقای خامنه ای به ایران شهر از حامیان ایشان بود.

خانه ایشان در روستای لوتک است و پسری بسیار پاک و شایسته از ایشان به جا مانده که مولوی عبدالله نام دارد . برای دیدار مولوی عبدالله عازم روستای لوتک شدم .

جوانی برازنده و نورانی با خانه ای کاه گلی .او از دوستان رهبر انقلاب است . شب را مهمان ایشان بودم . شامی هم که دست پخت خود ایشان و بسیار خوشمزه بود.

رهبر اهل سنت زاهدان مولوی عبدالحمید با او زیاد میانه خوبی نداشت !!! ظاهرا بر سر ایجاد یک مدرسه علمیه با هم درگیر بودند.

صبح عازم زاهدان شدم یکی از دوستان  از تهران آمده بود  و در هتل استقلال منتظرم بود برایم غیر منتظره بود