گردی قلعه ====دهستان لوتک


ااا
ایران بانو برخیز چشم درچشم نگاهم کن و با من سخن بگو ،خود می دانم فرزندان شایسته آن تمدن غنی نیستیم ،کارمان شده تقلید و مصرف و چشم براه اختراعات و مصنوعات آن سوی وطن . ناغافل از میراث گرانسنگ و ریشه های مان که زیر پایمان چه گنج های فرهنگی که قرار نگرفته است و از آن بهره ای نمی جویم .باید خود برخیزیم چون خودمان زیر خروارها رخوت و تنبلی مدفونیم تو زنده ای و ما مرد ه یم، ما مردگان متحرک باید زنده شویم تا ایران و اصالتمان را بازیابیم .
به ادامه مطلب بروید:
ایران بانو برخیز چشم درچشم نگاهم کن و با من سخن بگو ،خود می دانم فرزندان
ولایت سمنگان:
از اماکن دیدنی ولایت سمنگان به تخت رستم و قصر جهان نما و بازار سرپوشیده حلم
می توان اشاره کرد.
تخت رستم و غارهای آن مربوط به دوره بودایی است و غارهای آن امروزه تقریبا 15 درصد
ویران شده است. خود تخت نیز نیاز به بازسازی دارد.
قصر جهان نما از سازه های تاریخی ولایت سمنگان است. این بنا که در ولسوالی خلم قرار
گرفته مربوط به دوره عبدالرحمن خان است.امروزه تقریبا 40 درصداز آن ویران شده است.
سیستان در گذر تاریخ = سیستان از ثروت واقتدار تا فقر ونابودی تدریجی


ازدوران ماقبل تاریخ سیستان سرزمینی ثروتمند با تمدنی شگرف وشگفت انگیز مطرح بوده است (شهرسوخته).
به همین دلیل همواره مورد توجه دولت ها واقوام آزمند اطراف واکناف خود بوده ومورد هجوم وتاخت وتاز وچپاول بیگانگان قرار میگرفته است (حملات چنگیز وتیمور).
در نتیجه روبه زوال گراییده وبه شکل سرزمینی محقرو محصور در بیابان قرارگرفته که باخشکیدن شاهرگ حیاتی خویش یعنی هیرمند به منطقه ای لم یزرع وخالی از سکنه درآمده که فقری عظیم بر آن حکمفرا گردیده است (البته تازمانی که مرزسیستان دیوارکشی نشده بود هنوز اندک تجارتی وجود داشت ومردم سیستان کار ودرامد ناچیزی بعد خشکسالی داشتند ولی حالا فقر ومحرومیت بیداد میکند)
سرزمینی که در گذشته همواره به عنوان انبار غله آسیا وایران شهرت داشت وبه دلیل وسعت زیادی که داشت قدرتمند وآباد بود.
روزگاری سیستان بزرگ حدودی داشت که باعث رونق وآبادانی وثروتمندی آن بود واقوام متعدد ورودخانه های فراوان وپر آب در آن جاری بود.
ولی زمانیکه اقوام آزمند وحریص اطراف به سیستان چشم دوختند از طول وعرض آن کاسته شد وهرچه توانستند در نابودی این دیار پر خیر وبرکت که مهد تمدن آریایی وپشتوانه فرهنگ ایرانی بود کوشیدند.
بایک مقایسه کلی بین جغرافیای اصلی وفعلی سیستان به استناد متون تاریخی به نتایج شگرفی دست خواهیم یافت :
ذوالفقار کرمانی می نویسد:
((حدودسیستان در عهد گرشاسب تازمانیکه زال روی کار آمد:
طول 5در جه مغربی از سهل آباد نهبندان [مغرب]
مشرقی تانزدیک قندهار که هزار جفت ,بست وغیره جزء سیستان بوده است[مشرق]
عرض 4درجه شمالی از فراه واسفزار وداور زمین که زابلستان باشد[شمال]
جنوبی تا نرماشیر همگی جزئ سیستان بوده است[جنوب]
در زمان رستم وزال از باب جمعیت واقتدار آنان ,بر طول وعرض سیستان افزوده شد.
بعد از آنکه بنای خرابی سیستان را بهمن بی اسفندیار گذاشتند هر چند سال از طول وعرض آن کاسته شد.(جغرافیای نیمروز-ذوالفقار کرمانی –جلد یک فصل اول صفحه 47و48-1288ه.ق.)
(ابواسحاق ابراهیم استخری , مولف مسالک والممالک ,حدود340.ه.ق.) می نویسد:
((جانب شرقی سیستان , بیابان مکران است و زمین سند وبحری از اعمال مولتان .
وجانب غربی خراسان وبعضی از اعمال هندوستان .
جانب شمالی زمین هندوستان .
وجانب جنوبی ,بیابان سیستان وکرمان .
واز جانب خراسان وغور وهندوستان وآن حدود تقویسی در میگیرد واین صورت سیستان است .)) (استخری –ابواسحاق ابراهیم -1347-192)
ابوالقاسم محمد ابن حوقل بغدادی مولف کتاب صوره الارض (حدود 367.ه .ق)ضمن تایید نظر فوق میگوید:
((سیستان با منضمات آن ...محدود است از مشرق به بیابان واقع در میانه کرمان وسرزمین سند وسیستان وقسمتی از اعمال ملتان.
واز مغرب به خراسان وبخشی از اعمال هندوستان.
واز شمال به سرزمین هند.
واز جنوب به بیابان واقع در میانه سیستان وکرمان )) (ابن حقل ,1345,150)
سیستان در نیمه اول سده 7 ه.ق نیز وسعت زیادی داشت وایالت قهستان[بیرجندوقائنات]تا ترشیز[سبزوارامروزی] تابع آن بود(حمدالله مستوفی ,دکتر احمد,1351,117)
در سده 11 ه. ق. سرحد شرق سیستان ,از کشمیر تاساحل در یای هند.
وحد غربی آن تاکرمان .
وحدشمالی اش اسفزار(=سبزوار هرات)
وحد جنوبی آن سند بود (ملک شاه حسین کیانی 1344.18)
محمد بن جریر طبری ضمن ذکر داستان فتح سیستان به دست اعراب می گوید:
((سیستان در آن موقع از خراسان مهمتر ومساحتش بیشتر بود وساکنانش مردمی جنگجوبودند که بیشتر اوقات با قندهاری ها وترک ها وسایر ملل پیکار میکردند.
این اقلیم بین سند وبلخ قرارداشت وتا آن تاریخ همچنان از این دوکشور بزرگتر واز حیث کثرت نفوس وتعداد لشکر عظیم تر می بود)) (طبری ابوجعفر,1351-440)
حال پس از این نگاه اجمالی در طول اعصار وقرون گذشته پی می بریم که سیستان چقدر آب رفته وکوچک وکوچکتر گردیده است .
با تجزیه سیستان بین سه کشور ایران ,افغانستان وپاکستان در سال 1905م به دلیل بی لیاقتی ناصرالدین شاه قاجار و وزیر سرسپرده اش نوری ویرانی ونابودی این سرزمین اسطوره ای کامل شد.
در این دوره با واگذاری بخش اعظم خاک سیستان به دولت نوبنیاد وخلق الساعه افغانستان که توسط استعمار انگلیس برای جلوگیری از نفوذ روسیه به هندوستان تاسیس شد,
سیستان از حق آبه مسلم هیرمند محروم گردید وتا کنون ادامه دارد .
با انجام تقسیمات کشوری توسط دولتهای قاجار وپهلوی که همواره از روی تنگ نظری وغیر کارشناسانه بود مناطق بیشتری از خاک سیستان ضمیمه استانهای مجاور گردید که محرومیت را دوچندان نمود(واگذاری سهل آباد ونهبندان به خراسان- واگذاری نصرت آباد وحرمک ودزدآب ومیرجاوه –خاش وسران وجالق به بلوچستان - ونرماشیر وغیره به کرمان)
از وسعت سیستان بزرگ کاسته شدوحال به سرزمینی خشک وسوزان تبدیل شده که مردم آن گروه گروه به سایر کشورها واستانها در حال مهاجرتند.
سردار علی خان سرابندی تنها کسی بود که برای اولین بار پس از سالها هرج ومرج وتجزیه روز به روز سیستان ,به دلیل ضعف دولت مرکزی به منظور احیا سیستان قدیم وباز پس گیری سیستان از افغانها و سایر اقوام همجوار دست به اصلاحاتی زد از جمله ایجاد ارتش منظم – ضرب سکه – ساخت توپ واراده جنگی – وبرقراری ارتباط وهمکاری نزدیک با دولت مرکزی ایران .
ولی با دسایس وزیر شاه ایران – نوری- وخاندان انگلیسی پرست ,علم در بیرجند- که هردو نوکران سر سپرده دولت انگلیس بودند
مقدمات قتل سردار علی خان سرابندی را فراهم نمودند وسیستان را برای همیشه مستعمره حاکمان بیرجند وخاندان علم نمودند.
این مهلک ترین ضربه ای بود که بر پیکر نحیف سیستان وارد آمد وپس از آن به مدت بیش ازیک قرن سیستان در خاموشی فزاینده ای فرو رفت .
حاکمان بیرجندی سیستان همواره سعی در عقب ماندگی سیستان داشته و نیز با ایجادجنگ روانی در میان زابلی وبلوچ زمینه حضور بیشتر خویش را در استان فراهم نمودند وسرمایه های استان را چپاول کردندو از ضرب المثل انگلیسی تفرقه بنداز وحکومت کن پیروی به نحو احسن استفاده کردند
تلاشهای سردار محمدرضا خان پردلی در 19 بهمن 1330 نیزبه دلیل حمایتهای اسدالله علم ,وزیر محمدرضا شاه پهلوی نتوانست دست اجنبی را از سیستان کوتاه کندواوضاع بدتر از قبل گردید.
پس از تحمل فقر ومحرومیت زیاد بالاخره با پیروزی انقلاب اسلامی سیستان از زیر یوغ استعمار خاندان سر سپرده علم خارج گردید .اگرچه از طرف دولت مرکزی اقدامات گسترده ای انجام گرفته وجای تشکر وقدر دانی دارد ولی کافی نیست .
وفاداری سیستانیان به ایران در طول اعصار وقرون گذشته به اثبات رسیده است .وتاریخ ایران سرشار از جانفشانی های سیستانی ها برای حفظ وحراست از مملکت مقدس ایران ,سرزمین پرشکوه وپر افتخار خویش بوده وخواهد بود.
پهلوانان ایرانی مثل رستم وسهراب وسورن ویعقوب لیث صفاری همواره حامی حکومت واقتدار ایران بوده اند .
جوانمردان سیستانی با قدر ت واقتدارباورنکردنی, همیشه حافظ منافع ایران -گذشته,حال وآینده اند.......................................... ولا غیر.
امیدواریم دولت دکتر روحانی بتواند به رشد وشکوفایی این خطه از میهن عزیزمان کمک بسزایی بنماید.
منابع:
خاندان علم وسیاستهای استعماری در خاور ایران-ایرج افشار
جغرافیای نیمروز-ذوالفقارخان کرمانی
روزنامه سفر سیستان
عشایر وطوایف سیستان وبلوچستان- ایرج افشار
زادسروان سیستان-رییس الذاکرین